عشقم حواااااااااااااااااااا

این وبلاگ رو واسه عشقم درست کردم و امیدوارم شما دوستان عزیز هم عشق زندگیتونو پیدا کنید

عشقم حواااااااااااااااااااا

این وبلاگ رو واسه عشقم درست کردم و امیدوارم شما دوستان عزیز هم عشق زندگیتونو پیدا کنید

تنها شدن ...

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.

پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیرزن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.

این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند

ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.

پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او

را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود!

از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود!

خدا عشق است ...

آموخته ام که خداعشق است


وعشق تنهاخداست

آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم

خداباتمام عظمتش

عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم

آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم

خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته

آموخته ام که زندگی دشواراست

ولی من ازاوسخت ترم...
 

خیلی گریه کردم واسه این داستان ولی منم حاضرم واسه عشقم خیلی از این بیشتراشو انجام بدم ... دوستت دارم عشقم حوااا

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند .آن ها عاشقانه ... یکدیگر را دوست


 داشتند


زن جوان : یواش برو من می ترسم

مرد جوان : نه این جوری خیلی بهتره

زن جوان : خواهش میکنم من خیلی می ترسم

مرد جوان : خوب ، اما اول باید بگویی که دوست دارم

زن جوان : دوست دارم ، حالا میشه یواشتر برونی

مرد جوان : مرا محکم بگیر

زن جوان : خوب ، حالا می شه یواش بری

مرد جوان : به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سر خودت بگزاری ، آخه نمی تونم
راحت برونم اذیت می کنه

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید . در این 
سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت

مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود . پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند

انتظاااااااااااااااااااااار

کاش می شد هیچ کس تنها نبود

کاش می شد دیدنت رویا نبود

گفته بودی با تو می مانم ولی

رفتی و گفتی که اینجا جا نبود

سالیان سال تنها مانده ام

شاید این رفتن سزای من نبود

من دعا کردم برای بازگشت

دست های تو ولی بالا نبود

باز هم گفتی که فردا می رسی

کاش روز دیدنت فردا نبود

عشق و محبت با وجود فاصله هااا

عشقم حوا جان تو تنها امید و تنها راه موفقیت من برای دستیابی به خوشبختی و سعادت هستی ... تو تک ستاره آسمان بی کسی و تنهایی منی و انقدر دوستت دارم که حتی طاقت ندارم ببینم که کسی بهت چپ نگاه کنه ... عشق و وجود و جونم رو واسه به دست آوردن تو گذاشتم و حتی اگه مال من هم نشی اینو بدون که تنها عشق من خواهی بود ... مرام و معرفت و خنده هات و گریه هات همه و همه حتی خوبی هات فقط و فقط من رو بیشتر قانع میکنه که تنها عشق من هستی و خواهی بود و تو رو هرگز از دست نخواهم داد ... بالاخره روزی واسه من میشی حتی اگه اونروز مجبور بشی بالای سر قبر من وایستی و یاد خاطراتمون بیفتیم ... هرگز و هیچوقت تو رو به هیچکس و هیچ چیز ترجیح ندادم و همیشه به فکرت بودم و راستش باید بگم که از وقتی دارمت انگار زندگی هم واسم شیرین شده با تمام تلخی ها و نامردی هاش .... سرمو بالا میگیرم و با افتخار میگم که دوستت دارم و نمیذارم و نمیتونم بزارم که کسی از من بگیرت ... . 


تقدیم به سرآغاز زندگی من ... رویای شیرین عشق ... حواااااااااااای من

از طرف عاشق و دیوونه همیشگیت حسین